گزارش خطا در معنی کلمه 'clerk'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متصدی‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: دفتردار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: منشی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متصدی

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: کلرک

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: کارمند دفتری

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: فروشنده‌ مغازه‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: كارمند دفتری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. chief, senior | assistant, junior | articled an articled clerk working for a large law firm | bank, council, office, parish, railway, solicitor's | accounts, booking, filing PREP. ~ to He held the post of Clerk to the Council. PHRASES the office/post of clerkJOB

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun salesperson: The clerk helped me to buy clothes.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :