گزارش خطا در معنی کلمه 'closed'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: بسته

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بی روزنه

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: سربسته

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: مسدود شدن

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دربسته

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: محصور

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: محرمانه‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: بسته‌

شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: تعطیل

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: مسدود

شبکه مترجمین ایران

11 عمومی:: مغلق

شبکه مترجمین ایران

12 عمومی:: ممنوع‌ الورود

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | remain The library will remain closed until next week. | keep sth Keep that door closed, will you? ADV. firmly, properly, tightly Are the windows firmly closed? Her mouth was tightly closed. | completely, fully Make sure the lid is completely closed. The valve can be adjusted from fully open to fully closed. | almost, nearly squinting through almost closed eyes | half, partially, partly Her eyes were half closed. | officially | permanently, temporarily PREP. for The building is closed for repairs. | to Twenty-five miles of beaches were officially closed to the public.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :