گزارش خطا در معنی کلمه 'closure'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: بستار(closure)

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بسته‌ شدن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: خاتمه‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: عمل‌ محصور شدن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: بستگی

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: رای‌ كفایت‌ مذاكرات‌

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: دریچه‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: انسداد، دریچه

واژگان شبکه مترجمین ایران

9 عمومی:: بند

شبکه مترجمین ایران

10 عمومی:: ته بند

شبکه مترجمین ایران

11 مکانیک:: بستار

واژگان شبکه مترجمین ایران

12 علوم اجتماعی و جامعه شناسی:: فرجام

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. complete, total The accident caused the complete closure of the road. | partial | immediate | eventual | permanent, temporary | indefinite | planned, possible, proposed, threatened | enforced | factory, hospital, pit, road, school, etc. VERB + CLOSURE be earmarked for, be threatened with, face Several schools face eventual closure. | cause, force Imposing higher taxes would force the closure of many bookshops. | prevent, save sth from, stop The mine has been saved from closure. CLOSURE + NOUN plan, programme | order PHRASES (be) under threat of closure

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :