گزارش خطا در معنی کلمه 'cluster'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 کامپیوتر و شبکه:: خوشه

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: خوشه‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جمع‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دسته‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دسته‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: خوشه مانند

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: سنبله‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: گروه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. little, small | compact, dense PREP. in a/the ~ The church stood in a small cluster of farmers' cottages. | ~ of a dense cluster of buildings

Oxford Collocations Dictionary

2 general::   verb ADV. closely, tightly | together The group clustered together closely. PREP. about/around/round The children clustered around their teacher.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :