گزارش خطا در معنی کلمه 'coax'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: چرب‌ زبانی‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: ریشخندكردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: نوازش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb persuade: She will coax us to help her noun high frequency cable: We used coax to the antenna.

Simple Definitions

2 general::   verb ADV. gently VERB + COAX try to | manage to | fail to PREP. from He could coax tears and laughter from his audience. | into He gently coaxed life back into my frozen toes. | out of She never failed to coax good results out of her pupils.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :