گزارش خطا در معنی کلمه 'coldness'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: سردی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun state of being cold ADJ. icy The icy coldness of the water revived her. unfriendliness ADJ. marked There was a marked coldness in her voice. VERB + COLDNESS treat sb with PREP. ~ between the coldness between Jack and Martha | ~ towards his coldness towards his parents

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :