گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل بازجویی'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: able to be interrogated, examined or cross-examined especially by a police officer at a police station with or without a written order of a judge : interrogable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: that must be interrogated (esp by a police officer at a police station before sending to court) : interrogable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :