گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل بازرسی'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: that can be or must be inspected : inspectable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: (esp of neutral ships in time of war) liable to visitation (and search)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: (of a place, site, goods, etc) liable to inspection

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: (at common law and in real actions) liable to be viewed by the defendant

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: (of votes) subject to scrutiny

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: (of a person before boarding a plane or entering certain buildings or sites) subject to body search; that can be or must be frisked

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: (of a place, site, plant, etc) that must be or can be visited or inspected

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

8 Law:: (of a house, place, trunk – and by authorized persons or by robbers) that may be ransacked

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :