گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل تاسیس'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (of an enterprise, foundation, firm, factory, organization, agency, professional association, etc) establishable; that may be founded, set up, or incorporated; incorporable

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: (of a legal institution) that may be created or enacted

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :