گزارش خطا در معنی کلمه 'قابل تنفیذ'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (of an authorization, agreement, contract, treaty) enforceable; that may be made effective; confirmable; that may be upheld : (of a decree appointing a person to an office) upholdable; that may be raified : ratifiable; that may be validated; that may be made legally or constitutionally valid : validatable; (of a contract) that may be consummated (eg by mutual signature)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :