گزارش خطا در معنی کلمه 'collector'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: تحصیلدار

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: گرد اورنده‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: فراهم‌ اورنده‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: جمع‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: قیفه

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great, major a major collector of Japanese art | ardent, assiduous, avid, enthusiastic, keen, serious | private | art, coin, plant, record, stamp PHRASES a collector's item This vase is quite rare and is almost a collector's item.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :