گزارش خطا در معنی کلمه 'کردن نگهداری'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: vt retain, ~ing, retention; maintain, ~ing, maintenance; care (n) care (he left his valuables in the care of friends( detain, ~ing, detention (also بازداشت); have, having custody of (eg an infant, a minor, or a thing); protect, ~ing, ~ion – See also نگه داشتن below

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :