گزارش خطا در معنی کلمه 'کشتن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: murder

transnet.ir

2 Law:: vt kill; slay; killing; murder; assassinate, assassination (also ترور؛ ترور كردن and ترورسياسي) (assassinate a senator( (arranged to have his estranged wife assassinated( ● dispatch (dispatch an injured dog( ● put to death (many persons were put to death for their religious beliefs(

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :