گزارش خطا در معنی کلمه 'commonplace'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مبتذل‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: معمولی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: همه‌ جایی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: پیش‌ پا افتاده‌

شبکه مترجمین ایران

5 فلسفه:: امر پیش‌پا‌افتاده

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem | become | regard sth as Such actions were regarded as commonplace during the war. ADV. very | almost | enough, fairly, quite, rather Her situation sounded commonplace enough. PREP. among/amongst These ideas are commonplace among teenagers.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :