گزارش خطا در معنی کلمه 'commune'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: صمیمانه‌ گفتگو كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: بخش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مزرعه‌ اشتراكی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: راز دل‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. hippy VERB + COMMUNE join He gave up his job in the city and joined a commune. | belong to | form, set up PREP. in/on a/the ~ She lives in a commune.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :