گزارش خطا در معنی کلمه 'compact'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: فشرده‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: فشرده‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ( n&jda) جمع‌ وجور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: بهم‌ پیوسته‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: معاهده‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: پیمان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. small: She drove a compact car. verb compress: You should compact the soil. noun treaty: China had a compact with Russia.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :