گزارش خطا در معنی کلمه 'companionship'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مصاحبت‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: همراهی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پهلو نشینی‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: یاری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. close | constant | female, male | human | intellectual VERB + COMPANIONSHIP need | provide (sb with) A dog provides some companionship. | seek | enjoy PREP. for ~ She had only her cat for companionship. | ~ with She had never had any close companionship with another woman.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :