گزارش خطا در معنی کلمه 'مافوق'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: Superordinate

transnet.ir

2 general:: superior

transnet.ir

3 Law:: (of a person) higher in rank, hierarchy, or authority (often used in such forms as مقام مافوق ‘the next higher-ranking authority’ and دستور مافوق ‘order, direction, or instruction from the next higher ranking authority’); beyond :

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: on or to the farther side of : at a greater distance than (beyond the horizon, ieآن سويِ and ماوراءِم

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: in addition to : besides (doing work beyond his regular duties, ie ... خارج از وظايف معمولش. higher in rank or authority

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :