گزارش خطا در معنی کلمه 'compatible'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: موافق‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: سازگار

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: جور

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: دمساز

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: همساز

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, seem ADV. highly, very | entirely, fully, perfectly, quite, totally, wholly three different, yet entirely compatible programs | directly | hardly | logically, sexually, technologically PREP. with The theory does not seem compatible with his other ideas.

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: adj. capable of existing in harmony: We have a compatible family relationship.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :