گزارش خطا در معنی کلمه 'مبنی'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: established; founded; based – Often used in the form مبني بر چيزي بودن and مبني بودن بر چيزي 1. be (to be, being, having been, to have been) based or founded on 2. import : to bear or convey as meaning or portent : signify

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :