گزارش خطا در معنی کلمه 'متحد'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: for its verbal forms متحد شدن and متحدكردن see in the main entry below ■ adj united; allied (also used with with) (Great Britain was allied with the United States in both world wart ● confederate; confederated; leagued; federal; amalgamated; consolidated; unified; associate ■ n (pl: متحدين and متحدان) ally; confederate; associate

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :