گزارش خطا در معنی کلمه 'competitive'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: رقابتی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: قابل‌ رقابت‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: مسابقه‌ای‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سبقت‌ جو

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: رقابتی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain, stay | make sth skills training to make our industries more competitive in world markets | keep sth ADV. extremely, fiercely, highly, intensely, very a fiercely competitive sport highly competitive prices a very competitive person | fairly, quite, rather PREP. with Investment in research is needed to keep Britain competitive with countries like Japan.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :