گزارش خطا در معنی کلمه 'متعاقد'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: consignatory

transnet.ir

2 Law:: n (pl: متعاقدين), adj /معاهد، هم‌عهد، هم‌پيمان/ ■ n either of the parties to a contract; party to a contract; either of the contracting parties; signatory ■ adj contracting; signatory; (of persons) agreeing

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :