گزارش خطا در معنی کلمه 'متقارن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 chemistry:: symmetrical

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 general:: symmetric

transnet.ir

3 Law:: symmetrical

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: (of angles and sides in geometry and solids) opposite

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: collateral

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: (of an annual or other event) falling on; corresponding with; concurrent with – in this sense more properly مقارن

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :