گزارش خطا در معنی کلمه 'مثله ـ مثله کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: vt ■ n an amputated organ of the body, eg amputated ear(s), nose, torn hair, amputated tail of an animal, peeled off skin, etc, as punishment or revenge ■ vt mayhem; amputate (nose, ears, etc of an accused person for example for the purpose of extorting confession); dismember

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :