گزارش خطا در معنی کلمه 'محتضر'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: dying

transnet.ir

2 Law:: ■ n person on the death throes; dying person; person on his deathbed ■ adj (only of a person) dying; moribund; in extremis; in the throes of death; at the point of death; at death’s door; at the last gasp; approaching death; within minutes to one’s death; near the death; near one’s end; on one’s deathbed

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :