گزارش خطا در معنی کلمه 'مربوطه'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: respective

transnet.ir

2 Law:: relevant; respective; related; several (specialists in their several fieldss ● the proper ([mandate] is a judicial command or precept proceeding from a court or judicial officer, directing the proper officer to enforce a judgment, sentence or decree – HCB[ ● prescribed : امتحانات مربوطه prescribed examinations (also امتحانات مقرر )

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :