گزارش خطا در معنی کلمه 'adversary'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متخاصم‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مدعی‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: ضد

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: رقیب‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: دشمن‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مبارز

شبکه مترجمین ایران

7 عمومی:: مخالف‌

شبکه مترجمین ایران

8 عمومی:: حریف‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun opponent, enemy: We decided to confront our main adversary.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. fearsome, formidable | worthy The British considered him a worthy adversary. | old The two of them were old adversaries.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :