گزارش خطا در معنی کلمه 'مزاحم'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: troublemaker

transnet.ir

2 general:: intrusive

شبکه مترجمین ایران

3 general:: intruder

transnet.ir

4 Law:: person, or an agency, making vexatious trouble to another person

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: person, usu male, sexually molesting women at public places, or engaging in acts amounting to sexual harassment

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: meddler; interferer

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: annoyance (some visitors are an annoyances

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

8 Law:: nuisance

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

9 Law:: intruder ■ adj

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

10 Law:: vexatious; annoying

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

11 Law:: interfering; impeding; obstructing; hindering; hampering; (of things being hand-carried, impediments, or things set or lying on the way or on the floor) cumbersome, unwieldy, unmanageable, burdensome

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :