گزارش خطا در معنی کلمه 'مست شدن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (vi) ـ مست كردن (vi, vt) 1. get drunk; be drunk; see double; take a drop, take a drop too much; imbibe, drink, tipple, guzzle, swizzle, soak, sot, carouse; take to 2. make one drunk, inebriate, fuddle, befuddle, besot, go to one’s head

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :