گزارش خطا در معنی کلمه 'مضبوط'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: firm

transnet.ir

2 general:: confiscated

transnet.ir

3 Law:: (of facts, reports, records, statements, etc) recorded; committed to writing; written, printed and kept on file; reflected in writing and kept as records; kept on file

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: /ضبط‌شده، توقيف‌شده، بازداشتي/ (of movable or personal property) confiscated

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: committed to memory and able to be recalled

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :