گزارش خطا در معنی کلمه 'مضطر'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (only of a person) being under unfavorable conditions and having no one to turn to for help : frustrated; hopeless; helpless; hard-pinched; (fig) paralyzed, disabled; hard-pressed; hard put

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: poor; mendicant

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: compelled in one’s acts by divine will without having the liberty or power to exercise free will

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: distressed

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: out of frustration; marked by frustration

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :