گزارش خطا در معنی کلمه 'مطلع ساختن ـ مطلع کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: inform; notify; let one know; apprise; advise; impart to; communicate to; let someone know; brief (the chairman will brief the board on the most recent developmentst ● prime; enlighten; send word to; give / supply information to

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: inform on; betray; turn state’s evidence

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: advertise (Proclamation – [is] a notice publicly given of any thing whereof the Queen thinks fit to advertise her subjects – JBSi

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :