گزارش خطا در معنی کلمه 'معاف کردن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: exempt

transnet.ir

2 general:: dismiss

transnet.ir

3 Law:: exempt (the estate was exempt from taxes( ● free; liberate; release; excused; relieve; spare; let off; except

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: exonerate

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: absolve

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

6 Law:: release, excuse, relieve, spare, let off, except

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

7 Law:: remit : to give relief from (suffering)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :