گزارش خطا در معنی کلمه 'معتمد'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: relieble

transnet.ir

2 general:: trustworthy

transnet.ir

3 Law:: pl: معتمدين / معتمدان which see in the main entry below – reliable person; honest and lawful man; man of standing in the local community; discreet person ■ adj reliable; trustworthy

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :