گزارش خطا در معنی کلمه 'معذور'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: for its verbal form معذور بودن see the following entry /بخشيده، بخشوده، داراي عذر و دليل موجه؛ معاف/ having a justifiable reason or excuse to be pardoned for something, for doing or not doing something, or to be relieved or exempt from a duty, expectation, etc – excused (she has been excused from her dutiess ● exempt; exempted; forgiven

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :