گزارش خطا در معنی کلمه 'معلق بودن'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: (of a thing) be hanging; be suspended; be hanging suspended; be dangling; be hanging uncertainly or loosely; be upside down; keep hanging uncertainly

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

2 Law:: (of a plan, project, proposition, subject) be held in suspension; be held in abeyance; remain undecided

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: (of a person, eg a student, a public official, a person having a license for practicing his craft, a lawyer, etc) be suspended (from service)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :