گزارش خطا در معنی کلمه 'confederate'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: موتلف‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: متفق‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: هم‌ پیمان‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متحد

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: متفق‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun accomplice: She was his confederate in the crime. noun ally: He was my confederate in the deal.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :