گزارش خطا در معنی کلمه 'confinement'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: زندان‌ بودن‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: تحدید

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: بستری‌

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: زایمان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. close The animals are kept in close confinement. | solitary VERB + CONFINEMENT be held in, be kept in | be placed in, be put in PREP. in ~ He spent eleven years in solitary confinement. | ~ to their confinement to army barracks

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :