گزارش خطا در معنی کلمه 'موکول به وقوع امری یا تحقق شرطی در آینده'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 Law:: contingent : 1. possible; uncertain; unpredictable (the trust was merely contingent, and the contingency never occurredt 2. dependent on something else; conditional (her acceptance of the position was contingent upon the firm’s agreeing to guarantee her husband’s position as wellh (B)

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :