گزارش خطا در معنی کلمه 'نافرمان'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: disobedient

transnet.ir

2 Law:: (pl: نافرمانها) adj /طاغي، ياغي، غيرمطيع، سركش، متمرد، گردنكش/ ■ n an insubordinate (disobedient, unruly, wayward, defiant, mutinous, rebellious) person; a rebel; resister ■ adj (of persons) insubordinate; disobedient; unruly; wayward; defiant; mutinous; rebellious

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :