گزارش خطا در معنی کلمه 'conservatism'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 حسابداری و مالی:: محافظه کاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

2 حسابداری و مالی:: محافظه کاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: محافظ كاری

شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: سیاست‌ محافظ‌ه‌ كاری‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: ارتجاع

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: محافظ‌ه‌ كاری‌

شبکه مترجمین ایران

7 سیاسی و روابط بین الملل:: محافظه‌کاری

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. diehard, entrenched | moderate, relative | inherent, innate, natural the innate conservatism of British businessmen | economic, fiscal, ideological, political, religious, social PREP. ~ in people's conservatism in musical taste

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :