گزارش خطا در معنی کلمه 'consign'
برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن
کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت
'معانی جدید'
معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه
'ارسال'
کلیک کنید
.
فارسی
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
شبکه مترجمین ایران
english
1
general::
consign sb/sth to sth [ often passive ] to get rid of someone or something or to put them in an unpleasant place or situation • to be consigned to prison • After the financial disaster, she was consigned to a life of poverty.
Cambridge-Phrasal Verbs