گزارش خطا در معنی کلمه 'نسب'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: descent

transnet.ir

2 Law:: /اصل، نسل، خاندان، رگ‌و ريشه، رگ‌و پيوند، گوهر، گهر، قرابت، خويشي، خويشاوندي از سوي پدر يا ازسوي پدر و مادر هردو/ affinity; parentage; line; lineage; linage; birth (marriage between equals in birth( (he is of good birth( ancestry : line of descent; blood (they are of the same blood( (related by blood( ● relationship; kinship

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :