گزارش خطا در معنی کلمه 'constable'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: ضابط‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: افسر ارتش‌

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: پاسبان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. police | Chief, Detective | beat, special, uniformed The force hopes to increase the number of its beat constables. Special constables provide part-time assistance for the regular police force. PHRASES the rank of constable

Oxford Collocations Dictionary

2 general:: noun peace officer: England uses constables to keep order.

Simple Definitions

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :