گزارش خطا در معنی کلمه 'همدست'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: collaborator

transnet.ir

2 Law:: accomplice; accessory; aider and abettor; ally; auxiliary

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: in league (with s.o.) (he pretended not to know her but in fact they were in league (together)(

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: partner; aider; assistant

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :