گزارش خطا در معنی کلمه 'contradictory'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: متناقض‌

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: مغایر

شبکه مترجمین ایران

3 عمومی:: متناقض

واژگان شبکه مترجمین ایران

4 عمومی:: متباین‌

شبکه مترجمین ایران

5 عمومی:: (من) ضد ونقیض‌

شبکه مترجمین ایران

6 عمومی:: مخالف‌

شبکه مترجمین ایران

7 فلسفه:: متناقض

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, seem, sound ADV. completely, directly, totally The evidence is completely contradictory. | quite, rather, somewhat | apparently, seemingly two apparently contradictory opinions | internally The argument is internally contradictory (= contradicts itself). | mutually The evidence demonstrates how easily people can hold mutually contradictory beliefs. PREP. to He did something contradictory to his orders.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :