گزارش خطا در معنی کلمه 'واسط'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: intermediate

transnet.ir

2 Law:: a. medium : something in a middle position b. a middle condition or degree : mean

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

3 Law:: mean : (1) : something intervening or intermediate (2) : a middle point between extremes

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

4 Law:: middleman; broker; agent; intermediary; intercessor; go-between; medium; negotiator; liaison; mediator

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

5 Law:: matchmaker – See also واسطه below

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :