گزارش خطا در معنی کلمه 'ورشکستگی'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

english

1 general:: bankruptcy

transnet.ir

2 general:: insolvency

transnet.ir

3 Law:: bankruptcy (there were ten bankruptcies in the town last year( ● insolvency ● failing circumstances ● failure ● bankrupt (bankrupt laws( ورشكستگي بانك bank failure(s) – ورشكستگي به تقصير culpable bankruptcy – گواهي ورشكستگي به تقصير – ورشكستگي به تقلب fraudulent bankruptcy – ورشكستگي مالي smash – ورشكستگي ناگهاني crash (stock market crash – also سقوط ناگهاني بازاربورس يا سهام( اعلام ورشكستگي and and تقاضاي ورشكستگي petition in bankruptcy – اعلام ورشكستگي از طرف خود ورشكسته voluntary bankruptcy – اعلام ورشكستگي از طرف دادگاه adjudication order – اعلام‌كنندة ورشكستگي bankruptcy order - دادگاه ويژة ورشكستگي – درحال ورشكستگي در شرف ورشكستگي ـ and مشرف به ورشكستگي on the verge or brink of bankruptcy; in failing circumstances – رسيدگي دادگاهي به امور ورشكستگي – قانون امور ورشكستگي

فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :