گزارش خطا در معنی کلمه 'convinced'

برای اصلاح خطاهایی که در معانی است، کافی است بر روی آیکن کلیک کنید. برای وارد کردن معانی جدید در انتها صفحه در قسمت 'معانی جدید' معانی خود را وارد کرده و بر روی دکمه 'ارسال' کلیک کنید .

فارسی

1 عمومی:: مجاب‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

2 عمومی:: محكوم‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

3 عمومی:: متقاعد

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

4 عمومی:: ملزم‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS appear, be, feel, seem, sound | become She became convinced that something was wrong. | remain ADV. deeply, firmly | absolutely, completely, fully, quite, totally, utterly | increasingly | almost | by no means, not altogether, not entirely, not fully, not wholly | fairly | half She was still only half convinced. | apparently | clearly PREP. of He was convinced of her innocence.

Oxford Collocations Dictionary

معانی جدید
نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
کد امنیتی بالا را وارد کنید :